مجله گوناگون | ||
خطرات ورزش در شب !!
تکناز: محققان معتقدند که شب را برای ورزش کردن انتخاب نکنید، زیرا در این زمان گاز دی اکسید کربن توسط درختان در هوا انتشار می یابد. در این ساعات اکسیژن جذبی درختان در طول روز به شکل دی اکسید کربن وارد محیط می شود. گرچه اغلب افراد به دلیل کمبود وقت و مشغله های روزانه، شب را برای ورزش و فعالیت بدنی انتخاب می کنند، اما این کار نه تنها مفید نیست بلکه به دلیل کمبود اکسیژن و انتشار دی اکسید کربن، عوارض ریوی نیز به همراه خواهد داشت. اگر قصد ورزش در محیط باز را دارید، ساعات اولیه صبح بهترین زمان برای این کار است، زیرا اکسیژن موجود در هوا کافی بوده و به دلیل تردد کم وسایل نقلیه در این ساعات، غلظت آلاینده های هوا پایین است. ورزش شبانگاهی به ویژه در پارک ها و مناطق پر درخت خطرناک تر است. در صورتی که ناچارید مسافتی را در شب به صورت پیاده طی کنید، بهتر است معابر عمومی را انتخاب کرده و تا حد امکان وارد پارک ها نشوید، همچنین آرام راه بروید زیرا پیاده روی تند و سریع در این زمان می تواند خطراتی را به همراه داشته باشد. [ شنبه 92/4/15 ] [ 11:17 صبح ] [ شهلا ]
به نظرتان چشم انسان چند مگاپیکسل است؟به نظرتان چشم انسان چند مگاپیکسل است؟
بهترین دوربین دیجیتالی که داشته اید یا دیده اید چند مگا پیکسل بوده؟ 10 مگاپیکسل؟ 14 مگاپیکسل؟ 16 مگاپیکسل؟ 24 مگاپیکسل؟
بهتره این موضوع را با یه تحقیق انجام شده بررسی کنیم:
در ابعاد متفاوت و بصورت میانگین ، در بزرگسالان و افراد بالغ و فقط در یک عکاسی از فاصله فوق نزدیک یک الی دو میلیمتری از عمق میدان دید در چشم افراد متفاوت نتایج زیر بدست آمده است:
این فاصله در بزرگسالان 24 میلیمتر ، در زمان تولد 16 الی 17 میلیمتر (حدود 0?65 اینچ) بوده است. تخم چشم انسان رشد بسیار سریعی داشته و معمولی ترین آنها تنها 22?5 الی 23 میلیمتر و وزن تقریبی 7?5 گرم و اندازه 0?89 اینچ دارد. تکامل تخم چشم در سن سه الی سیزده سال بوده و به سایز کامل خواهد رسید. شما همه چیز را در یک آن می بینید و دوربین شما با آن همه دبدبه و کبکبه و قدرت و قیمت به گرد چشم شما هم نخواهد رسید.
آیا آنچه چشم انسان تجزیه و تحلیل می کند و آن حقایقی را که یک دوربین قادر به ثبت است از لحاظ دید یکسان است؟
حالا با دیدن تصاویر با کیفیت مجداً این سوال را مرور می کنیم؟
به نظرتان چشم انسان چند مگاپیکسل است؟ جواب در عین سادگی کمی غیر قابل باور است. چشم انسان 576 مگاپیکسل است. [ شنبه 92/4/15 ] [ 11:9 صبح ] [ شهلا ]
توصیه های پیامبراکرم(ص) برای آخرین جمعه ماه شعبان را بدانیمامام محمدباقر علیه السلام فرمودند: رسول خدا(ص) در آخرین جمعه شعبان سخنرانی کردند و پس از حمد و ثنای خداوند فرمودند: ای مردم! نزدیک است که ماه فقرا برسد که در آن شبی است که بهتر از هزار ماه است و آن ماه، ماه رمضان است. خداوند روزه آن را واجب کرده و عبادت یک شب با نمازی مستحب را مانند عبادت هفتاد شب با نمازی مستحب در سایر ماه ها قرار داده است.پاداش کسی که در این ماه مبادرت به عمل خیر یا کار نیک مستحبی کند، همانند کسی است که واجبات خدای عزوجل را به جا آورده است و کسی که واجبی از واجبات خداوند را به جا آورد ثوابش بهشت است.
این ماه مواسات (یاری کردن) است و آن ماهی است که خداوند در آن رزق مومنان را افزایش می دهد. کسی که به مومن روزه داری در این ماه افطاری دهد، به خاطر این عمل (پاداش) آزادی یک بنده و آمرزش گناهان گذشته اش را خواهد داشت.
عرض کردند: ای رسول خدا(ص)! ما توانایی افطاری دادن به روزه دار را نداریم.آن حضرت فرمودند: خداوند کریم است و به کسی که جز به مقداری شیر یا شربت، آب گوارایی یا چند دانه خرما توانایی ندارد و نمی تواند بیش از این بدهد، ثواب عنایت می کند.
همچنین فرمودند: کسی که در این ماه، بر خدمتکار خود آسان گیرد، خدای عزوجل نیز در حساب بر او آسان گیرد و این ماهی است که اولش رحمت، وسطش آمرزش و آخرش اجابت و آزادی از آتش است. در این ماه شما از چهار چیز بی نیاز نیستید، دو چیز که خداوند را با آن راضی می کنید و دو چیز است که شما به هیچ وجه از آن بی نیاز نیستید.
دو چیز که خداوند را با آن راضی می کنید، گواهی به این است که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و همانا من رسول خدا(ص) هستم و دو چیزی که شما به هیچ وجه از آن بی نیاز نیستید، این است که حاجت های خود و بهشت را از خداوند بخواهید، از خدا عافیت بخواهید و از جهنم به او پناه ببرید./(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، حدیث 7) [ شنبه 92/4/15 ] [ 11:6 صبح ] [ شهلا ]
چرا توقعات همیشه به ناامیدی منجر میشود؟اغلب گفته میشود که ناامیدکنندهترین جنبه زندگی زمانی است که اوضاع آنطور که ما انتظار داشتیم پیش نمیرود. وقتی به توقعاتتان نگاه میکنید، و اینکه از کجا ناشی شدهاند و چرا به آنها اعتقاد داریم، میتوان گفت که برای ناامید شدنمان برنامهریزی شده است. زوجی را تصور کنید که چند ماهی است با هم آشنا شدهاند و میخواهند اولین عیدشان را با هم جشن بگیرند. اینجاست که میبینیم مشکلاتی پیش میآید. دختر در خانوادهای نسبتاً سنتی بزرگ شده است که به شدت مراسمات عید از شام شب عید گرفته تا هفتسین و دید و بازدیدها انجام میشود و درمقابل پسر متعلق به خانوادهای است که راحتی و اولویتهای شخصی مهمتر هستند و والدین خیلی زود کادوهای عیدی را باز کرده و در روز عید هم خانواده به بازی و تماشای تلویزیون و تفریح میگذراند. عصر هم بعضی از اعضای فامیل به خانواده آنها آمده و حسابی دور هم خوش میگذرانند. هیچکدام از این دو شخصیت واقعی نیستند اما در مواجهه ما با موقعیتهای مختلف زندگی بررسی آنها به دردمان میخورد. هر دو نفر تصور میکردند که تجربه خودشان از عید «طبیعی» و نرمال است و همان کاری است که بقیه آدمها میکنند. اما این دو نفر اگر قبل از ازدواج با هم درمورد این اختلافات صحبت نکنند، بعد از ازدواج میبینند که کاملاً ناامید شده و هیچکدام از نیازهایشان برآورده نمیشود؛ بااینکه هیچکدام درواقع کار اشتباهی انجام ندادهاند. ما معمولاً تصور میکنیم که بقیه آدمها همه چیز را همانطور که ما میبینیم، میبینند و بیشتر مشاجرات بر سر این است که «روش من بهتر است». این درمورد روابط هم صدق میکند. همه ما با خودمان معیارهایی را وارد رابطه میکنیم --او باید قدبلند، پولدار، قوی و سالم باشد و یا زن من باید زیبا و ظریف باشد، دستپخت خوبی داشته باشد و … اینها دیدگاههای متداول هستند اما خیلی جالب است که چقدر از آن از زمان تولد در ما برنامهریزی شده است. ما انتظاراتمان را وارد رابطه کرده و همه آنها را به طرفمقابل تحمیل میکنیم و با خود میگوییم «این یکی فرق دارد». یکی از بزرگترین ناامیدیهای روابط این است که فرد مقابل به میزانی که ما در وهله اول او را دریافتهایم متفاوت خواهد بود. آیا به این دلیل است که واقعاً خود آنها را ندیدهایم، یعنی آنها پشت انتظارات ما پنهان بودهاند؟ ما این کار را بطور ناخودآگاه انجام میدهیم و و تازمانیکه متوجه آن نشدهایم، کنترل بسیار کمی روی آن داریم. اجازه بدهید تصور کنیم که معیار توجه یکی از مهمترین معیارهای شما برای طرفمقابلتان باشد. ما این را به نیمه دیگرمان منعکس میکنیم و بعد یک روز، توجه او کمتر میشود و آنوقت است که ما میگوییم، «تو قبلاً خیلی باتوجهتر بودی و …» انتظارات ما به ناامیدی منجر شده است. بااینکه طرفمقابلمان فقط خودش است، ما او را بعنوان یک انسان که جایزالخطاست در نظر نمیگیریم چون توقع داریم طبق انتظارات ما رفتار کند ادامه مطلب... [ جمعه 92/4/14 ] [ 4:52 عصر ] [ محمد صالح خبازی ]
خوش شانسی را فرا بخوانیدشاید شما هم تاکنون با افراد زیادی برخورد کرده باشید که از جمله های منفی مانند "بخشکی شانس یا لعنت به این شانس" و صدها جمله منفی دیگر که پایانی ندارند در اتفاقات روزانه استفاده کرده باشند. آیا دقت کرده اید که ذهن بسیاری از مردم در برابر مسائل به صورت پیش فرض در حالت نا امیدی تنظیم شده است. بسیاری از مردم در انتخاب هایی که دارند گزینه هایی را انتخاب می کنند که حالت آگاهانه ندارد و علت آن هم این است که از کودکی تحت تاثیر محیط به یک قالب فکری ثابت عادت کرده اند. برای مثال، در اتفاقات به ظاهر ناخوشایندی که در زندگی پیش می آید بسیاری از مردم خود را بدشانس می خوانند در واقع شخص بین دو انتخاب یعنی خوش شانسی و بد شانسی گزینه نامناسب را انتخاب میکند و تکرار مکرر بدشانسی، در ذهن او تبدیل به یک باور می شود. براستی اگر در هر اتفاقی قبل از اینکه خود را بدشانس بدانیم، لحظه ای تامل کنیم و مدتی به جنبه های مختلف موضوع دقت داشته باشیم نکات مثبتی بر ما آشکار خواهد شد که راه حل بسیاری از مشکلاتمان هستند و چه زیباست آنگاه خود را خوش شانس بخوانیم. پی بردن به این نکات در هر اتفاقی، باور خوش شانس بودن را در ذهن استوار می کند و این باور، خوش شانسی را به زندگیتان فرا می خواند خوش بختی و سعادت به دنبال کسی می رود که از ته قلب به وجودش باور دارد.
در واقع در هر اتفاق سخت و ناخوشایندی نکات بسیار ارزنده ای پنهان است که شخص به علت پندار اشتباهی که در ذهنش شکل گرفته از درک نمودن آنها عاجز می باشد. از دوران کودکی به ما یاد نداده اند که ظاهر ناخوشایند اتفاقات یک روی سکه است و روی دیگر آن را باید عاقلانه دریافت، این بُعد ماجرا حاوی نکات مفیدی است که می تواند راه حل بسیاری از کمبودهای زندگی باشد چه خوب است یاد بگیریم که هر اتفاقی هر چند ناخوشایند را در جهت خودسازی به کار بگیریم. در واقع می توانیم با جهت دادن به اتفاقات، مسیر تعالی خود را تسریع کنیم نه اینکه اجازه دهیم اتفاقات روزمره ما را از مسیر اهدافمان خارج کنند. جالب است در اینجا اتفاقات ناخوشایند را با چند مکانیسم فیزیولوژیک بدن مقایسه نمایم. همه شما احتمالا در خواب کابوس دیده اید و یا دچار بختک شده اید، شاید در ظاهر این خوابها اتفاقی باشند ولی اخیرا محققان پی برده اند که وقتی یکی از اندام های بدن در خواب دچار نارسایی می شود فرد باید بیدار شود تا اختلال پیش آمده رفع شود، به نظر شما بدن چگونه این کار را انجام می دهد؟ بله، با استفاده از یک کابوس شما را از خواب بیدار می کند. آیا با روئیاهای شیرین می تواند ما را از خواب بیدار کند؟ خیر. اکنون شما با دانستن این مطلب به جای اینکه از خوابتان گلایه کنید می دانید که یکی از اندامهای شما از خطری بالقوه در امان مانده است و برای این موضوع قدردان کابوسی هستید که شما را بیدار نموده است و این همان بُعد دور از ذهن اتفاقات است. ادامه مطلب... [ جمعه 92/4/14 ] [ 4:45 عصر ] [ محمد صالح خبازی ]
چطور بدون احساس گناه بگوییم «نه»!آیا برایتان غیرممکن است که هرچقدر هم درخواستی غیرمنطقی باشد، بدون عذابوجدان بگویید «نه»؟ اگر نه گفتن به آدمها - چه رئیستان باشد یا عزیزانتان -- بدون اینکه بعد آن حس بدی پیدا کنید، برایتان غیرممکن است، پس یعنی نمیتوانید به نیازهای خودتان درمقابل نیازهای دیگران اولویت ببخشید. زمانی باید «بله» بگویید که بدانید انجام آن کار برایتان ممکن است، وقتی انجام آن کار در حیطه مسئولیتهای شماست یا به طریقی مدیون کسی هستید و باید برایش کاری انجام دهید. اما اگر همیشه بخاطر ترس از «نه» گفتن به دیگران «بله» میگویید، دیگر زمانش رسیده که وارد عمل شوید و زندگی خود را بدون احساس گناه در دستان خود بگیرید. اگر دوست دارید بدانید چطور، این مراحل را دنبال کنید.
مراحل
فکر کنید
1. بفهمید که انجام همه کار از دست شما برنمیآید. مشکل شما با «بله» گفتن به همه احتمالاً تا الان باعث شده هیچ وقتی برای خودتان نداشته باشید. ممکن است به دوستتان برای کمک به فروش محصولاتش «بله» گفته باشید، برای کمک به رئیستان در پروژه جدید «بله» گفته باشید و به خواهرتان برای رنگ کردن خانهاش «بله» گفته باشید. میتوانید با شروع به «نه» گفتن این وضعیت را در آینده تغییر دهید.
• چه بخاطر اینکه به آدمهای زیادی «بله» گفتهاید یا بخاطر تعهدات زندگی شلوغتان، همه کار نمیتوانید انجام دهید، به خودتان بگویید وقتی حس خوبی ندارید «باشه» گفتنتان غیرممکن است.
2. به خودتان بگویید که این خودخواهی نیست. یکی از بزرگترین دلایلی که نمیتوانید بدون احساس عذاب وجدان «نه» بگویید این است که با این کارتان کسانی که به کمک نیاز دارند را ناراحت میکنید. اما اگر خودخواه بودید، همیشه فقط به دنبال کارهای خودتان بودید و اصلاً برای «نه» گفتن به دیگران احساس گناه و عذابوجدان نمیکردید.
• به خودتان بگویید که خودخواه نیستید و اگر آن فرد فکر میکند که بخاطر انجام ندادن کاری غیرمنطقی خودخواه هستید، دلیل برای رفتوآمد با آن فرد وجود ندارد.
• به همه زمانهایی که به آدمها «بله» گفتید فکر کنید -- کجای آن خودخواهانه است؟
3. بدانید که نمیتوانید همه را راضی نگه دارید. بفهمید که راضی نگه داشتن تکتک افرادیکه در زندگیتان هستند غیرممکن است و جایی باید خطکشیهایتان را شروع کنید. ممکن است احساس کنید که با نه گفتن کسی را ناامید کنید و احترام او را به خودتان از دست بدهید، اما خواهید فهمید که برعکس آن درست است. اگر کسی فکر میکند که شما باید به همه چیز «بله» بگویید، احتمال اینکه از شما سوءاستفاده کند بیشتر میشود.
• میتوانید هر از گاهی به کسانی که دوست دارید کمک کنید اما راضی کردن همه آدمها همشه غیرممکن است.
4. وقتی «نه» میگویید، به همه چیزهایی که به آن «بله» گفتهاید فکر کنید. نباید به «نه» گفتن مثل چیزی منفی نگاه کنید. اگر به انجام دادن کار بیشتر «نه» میگویید، به چیزهای مختلفی که برای زندگیتان فایدهبخش خواهد بود «بله» گفتهاید. اگر به آن چیزها فکر کنید احساس گناهتان کمتر خواهد شد. در زیر به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
• به صرف وقت بیشتر با دوستان، عزیزان و خانوادهتان به جای انجام کاری که دوست ندارید، «بله» میگویید.
• به حفظ اعصابتان و وقت داشتن برای خودتان و سرگرمیهایی که دوست دارید «بله» میگویید.
• به داشتن زندگی راحتتر که حول چیزهایی که برای خودتان معنی دارد نه دیگران میچرخد، «بله» میگویید.
• به داشتن حجم کاری معقول به جای دفن کردن خودتان زیر بار کار اضافی «بله» میگویید.
5. درک کنید که چرا «نه» گفتن سختتان است. آیا به این دلیل است که نمیخواهید آن فرد رابطهاش را با شما قطع کند؟ آیا به این خاطر است که میخواهید آن فرد تصور نکند که به فکرش نیستید؟ اینکه بفهمد چه چیز باعث میشود نه گفتن برایتان سخت باشد باعث میشود بتوانید درمورد موقعیت منطقیتر رفتار کنید. ادامه مطلب... [ جمعه 92/4/14 ] [ 4:42 عصر ] [ محمد صالح خبازی ]
راهی برای رسیدن به خدا؛ امتحان کنید!
وقتی مسافر هستید دوست دارید خیلی سریع و راحت به مقصد برسید اگر عازم شهر یا کشوری دیگر باشید هواپیما و ماشین و کشتی و ... وسایلی هستند که شما را به مقصدتان میرسانند. شاید بهترین گزینه برای یک سفر خوب و راحت هواپیما باشد تا علاوه بر این که خستگی راه را به حداقل میرساند سرعت و راحتی آن لحظات خوشی را به شما هدیه میکند.
![]() انسان موجودی ایستا و بی حرکت نیست بلکه سالک و رونده است و مقصود این حرکت و سلوک نیز لقا الله است قرآن کریم خطاب به همه انسانها میفرماید : یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه. همه افراد بشر مؤمن و کافر مسافر الی الله هستند و همگی آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید با این تفاوت که مؤمنان جمال و مهر حق را ملاقات میکنند و کافران جلال و قهر او را. یکی خدا را با وصف ارحمالراحمین ملاقات میکند و دیگری او را به وصف اشد المعاقبین.طریق و راه رسیدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهی که برود به خدا میرسد تنها یک راه صراط مستقیم و راه هدایت است و دیگر راهها منحرفند. صراط مستقیم و راه های انحرافی را کتب آسمانی و خصوصاً قرآن کریم معرفی کردهاند و این انسان است که باید راه خودش را مستقیم انتخاب کند یا از طریق نهر بزرگ صراط المستقیم به عمق دریا برسد و یا از طریق جویبارهای پیچ در پیچ برود و در کناره های دریا بماند. صراط مستقیم نزدیکترین و سالمترین راه رسیدن به خداست. [ جمعه 92/4/14 ] [ 12:33 عصر ] [ شهلا ]
راه برای به دست آوردن امید یکی از روشهای خوب زندگی کردن داشتن«امید» است. معمولا انسانهای امیدوار در زندگی موفق و سربلند هستند. همیشه در آیات و روایتها تاکید بسیاری برای امیدوار بودن در زندگی انسان شده است و اگرفردی امید به زندگی نداشته باشد، برنامهریزی و هدفی ندارد و برای او دنیا به آخر رسیده و هیچ سعی و تلاشی برای بهتر زندگی کردن از خود نشان نمیدهد. در نتیجه این افراد دچار یاس و ناامیدی شده و گاهی اوقات دست به خودکشی میزنند.
راه های رسیدن به امید از دیدگاه اسلام را می توان به 7 روش تقسیم کرد: توکل به خدا: اولین راهکار رسیدن به امید را میتوان توکل به خدا دانست. زمانی که فرد توکل به خدا داشته باشد، مشکلات و بن بست زندگی او را از پای در نیاورده و دچار یاس و ناامیدی نمیشود. اگر از نظر مالی و یا معنوی خود را پایین تر از دیگران بداند، با توکل بر خدا تلاش و کوشش خود را ادامه میدهند و میگویند اگر خداوند به افراد موفق نعمت و برتری داده است ،پس همان خداوند به ما هم برتری خواهد داد. هدف: فردی که در زندگی خود هدفی ندارد، امید به زندگی هم ندارد. فردی که هدف و برنامهای برای زندگی نداشته باشد، هیچ تلاشی برای رسیدن به او انجام نداده و هیچ برنامه ریزی برای آینده خود ندارد و زندگی برای او به اتمام رسیده است و دچار یاس و ناامیدی می شود. مثلاً زمانی که خداوند به زنی فرزندی اعطا میکند، هدفی برای او مشخص میشود که هدف، بزرگ کردن آن فرزند است و نسبت به آن کودک وابستگی و تعهد دارد. در نتیجه زندگی برای فرد شیرین میشود؛ زیرا هدف او مشخص شده است. حتی اگرفردی 90سال سن داشته باشد و هدفی برای زندگی داشته باشد بیشتر از جوانی که هدف ندارد، زنده خواهد ماند به دلیل اینکه هدف نداشتن باعث ناامیدی وفرسودگی فرد میشود. [ جمعه 92/4/14 ] [ 11:52 صبح ] [ شهلا ]
[ پنج شنبه 92/4/13 ] [ 5:39 عصر ] [ محمد صالح خبازی ]
[ پنج شنبه 92/4/13 ] [ 5:32 عصر ] [ محمد صالح خبازی ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |